از به یادآوریهای فیس بوکم !
امروز دومین مرد خونه رو فرستاده بودم شناسنامه ام را از توی ماشینم که توی پارکینگ پلیس راه خابودندش بیاره ... مسئولش دیر اومده بوده ظاهرن ... توی این سرما و برف و یخبندون رفته این عکسو گرفته .
گذر دوره جوونی همینطوری به دلخوشی های کوچک وابسته س ... ! آدم خودش احساس نمیکنه و از عمق لذتی که می برد خبری ندارد تا آنکه آن روز برایش خاطره شود . بشود « روزی روزگاری و در دوره جوونی ...»
پ ن : چیز مهمی نبود و البته که بود . « همراه نداشتن مدارک ماشین »... پ ن ن : اتفاقن درست درهمین امروز و دیروز و پریروز هم اهر برف زیادی بارید و شدیدن و بطور سریع و غیر منتظره هوا سرد و یخی شد ...
پریروز که خان اوغلان آمده بود مرخصی برف میومد و دیروزعصری که داشت می رفت سر محل خدمت اش باز برف در حال باریدن بود .
اینم عکس گزارش هواشناسی از شهر ما جهت اثبات قضیه ☺در این چند روز گذشته و آینده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر