توجه ! برای مشاهده تصاویر موجود در تمامی پست های این وبلاگ در اندازه بـزرگ و قالب اصلی روی آن کلیک کنیـد

۱۹ تیر ۱۳۸۵

تاريخچه و داستان کوتاه ِ وبلاگ "يك اهری " قسمت اول

از زمانیکه " یک نفراز شهرستان این مرزوبوم بنام  اهر " در روزنامه جام جم یا روزنامه ایران با این جمله مواجه شد که " در اینترنت میتوان  مطلبی را برای عموم نوشت " کِرم گیر و عاشق نوشتن شد و وبلاگی درست کرد در پرشين بلاگ . کار  اولش بود و همیشه خدا کار اول خوب از آب در نمی آد . بلاگرولینگ میخواهد لوگو گذاشتن میخواهد طرفداری از یک نظریه و لینک دادن میخواهد کامنت گذاشتن میخواهد و گاهی هم قربون صدقه رفتن هم میخواهد . آن یکنفر اهری بی بهره از اینهمه ٬ نوشت و نوشت و نوشت تا دوستانی پیدا کرد . با دوستانش در صمیمیتی زیاد به بده بستون نظرات و ایده ها مشغول شد . تا وبلاگش را به رو آورد . آنموقع کمتر کسی دات کامی یا دات آی آری ٬ یا دات او آر جی و ... بود . آنزمان در فضای محدود استفاده از وبلاگ ٬ محبت را فله ای تقدیمت میکردند . شاید الان هم کسانی باشند که تازه به زمره وبلاگنویسان آمدند و دارند برای خودشان دل میدن و قلوه میگیرن . 

نوشتن و از همه چیز نوشتن کار زیاد ساده ای نبوده و نیست  . بعضی وقتا چیزی رو مینوشت که مربوط به زمان حال و آینده و گذشته کسی یا چیزی نبود . اینموقعها تجربه میکرد که به دامان دیگر مسایل هم باید نقبی بزند و آنموقع بود که شعر میگفت ٬ از حرفای دکسی و اکسی یا از فلسفه یا نقل قول از بزرگان یا از میوه خریدنش ویا روییدن سبزه بر روی آسفالت و یا ... مینوشت . عجب دوران بیخیالی رو طی کرد این یک اهری . شما اسمش را بگذارین دوران نوجوانی یک اهری . اما بعد متوجه چیزای دیگری شد و فهمید که وبلاگ با اینهمه چیز مطالب دیگری را هم طلب دارد ...
ادامه سرگذشت يك اهري در پست بعدی حد اقل برای خودم خوندنی خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...