ارسباران ناحیه کوهستانی وسیعی است در شمال استان آذربایجان شرقی، که از شمال کوه
قوشا داغ در جنوب اهر تا رود ارس گسترده است.ارسباران در شرق با
شهرستان مشگینشهر و مغان، در جنوب با شهرستان سراب، و در غرب با شهرستان
تبریز و شهرستان مرند هممرز است. در سال ۱۹۷۶، یونسکو ۷۲٬۴۶۰ هکتار از
اراضی منطقه، در محدودهٔ '۴۰ °۳۸ تا '۸ °۳۹ شمالی و'۳۹ °۴۶ تا '۲ °۴۷ شرقی،
را بعنوان ذخیرهگاه زیستکره ثبت کرد. توصیف کلی یونسکو به این قرار است،
این ذخیرهگاه زیستکره در کوهستانهای قفقازی ایران نزدیک مرز کشور با
جمهوری آذربایجان و ارمنستان قرار دارد. ناحیه، با قرار گرفتن در بین مناطق
خزری، قفقازی و مدیترانهای، کوههایی تا ارت
فاع ۲۲۰۰ متر، علفزارهای
آلپی، دشتهای نیمهخشک، مراتع و جنگلها، رودها و چشمهها را شامل شده است.
ارسباران محل زیست حدود ۲۳٬۵۰۰ کوچ نشین است که عموماً در مناطق حائل
(buffer) و انتقالی (transition) ناحیه زندگی میکنند. فعالیتهای اقتصادی
در زیستگاه کشاورزی، دامداری، باغبانی، زنبورداری، صنایع دستی و گردشگری را
شامل میشود، اما در بخشهای شهری فعالیتهای تجاری نیز در جریان است ...
بقیه تاریخچه منطقه ارسباران را در همین پست و در انتهای آخرین تصویر بصورت مفصل بخانید .
منبع تاریخ نوشته « ویکی پدیا» میباشد.
:: عکسها از توحید مهدی زاده (Tohid Mahdizadeh)
پ . ن : متاسفانه عکسهای زیبای گرفته شده توسط آقای مهدیزاده در سایت ایسنا
با واترمارکی غیر حرفه ای و آزار دهنده که روی عکس قرار داده اند از
کیفیت عکسها کاسته است .امید که سایت مذکور رفع عیب کند تا چنین عکسهایی به
این زیبایی ، با کیفیت و بکارت! خودشان در تاریخ ماندگار شوند .
پ.ن ن : برای مشاهده تصاویر در اندازه بزرگتر روی آن کلیک کنید .
ارسباران[۳]
ناحیه کوهستانی وسیعی است در شمال استان آذربایجان شرقی، که از شمال کوه
قوشا داغ[۴] در جنوب اهر تا رود ارس گسترده است.[۵] ارسباران در شرق با
شهرستان مشگینشهر و مغان، در جنوب با شهرستان سراب، و در غرب با شهرستان
تبریز و شهرستان مرند هممرز است. در سال ۱۹۷۶، یونسکو ۷۲٬۴۶۰ هکتار از
اراضی منطقه، در محدودهٔ '۴۰ °۳۸ تا '۸ °۳۹ شمالی و'۳۹ °۴۶ تا '۲ °۴۷ شرقی،
را بعنوان ذخیرهگاه زیستکره ثبت کرد. توصیف کلی یونسکو به این قرار است،
این ذخیرهگاه زیستکره در کوهستانهای قفقازی ایران نزدیک مرز کشور با
جمهوری آذربایجان و ارمنستان قرار دارد. ناحیه، با قرار گرفتن در بین مناطق
خزری، قفقازی و مدیترانهای، کوههایی تا ارتفاع ۲۲۰۰ متر، علفزارهای
آلپی، دشتهای نیمهخشک، مراتع و جنگلها، رودها و چشمهها را شامل شده است.
ارسباران محل زیست حدود ۲۳٬۵۰۰ کوچ نشین است که عموماً در مناطق حائل
(buffer) و انتقالی (transition) ناحیه زندگی میکنند. فعالیتهای اقتصادی
در زیستگاه کشاورزی، دامداری، باغبانی، زنبورداری، صنایع دستی و گردشگری را
شامل میشود، اما در بخشهای شهری فعالیتهای تجاری نیز در جریان است.
تاریخ
در
گذشته این ناحیه با نام قره داغ نیز شناخته میشده است و گفته شده نام قره
داغ به علت کثرت کوههای منطقه ساخته شده، با این توضیح که قره در زبان
ترکی بر انبوهی، کثرت و در هم تنیدگی دلالت میکند،[۷] هرچند در منابع
ماقبل دورهٔ صفویان اشارهای به قره داغ نشده است.[۸] در کتاب «مسالک و
الممالک» ابن حوقل از مکانی به نام "سیاه کوه" اسم میبرد، که در مجاورت آن
نسلی از "ترکان" زندگی میکردند.[۹] اما بنظر میآید که سیاه کوه مذکور با
منقشلاق (Manghishlaq) در سواحل شمال شرقی دریای خزر، یکی باشد.[۱۰] بنابر
این، تا زمانی که اسنادی معتبر پیدا نشده، تاریخ قدیم ارسباران را بایستی
در پسزمینهٔ تاریخهای دو شهر اصلی منطقه، یعنی اهر و کلیبر، جستجو کرد.
در گذشته در گویش آذربایجان شهرستان اهر با نام آرازبار یا ارسباران شناخته میشد.[۱۱]
در
نوشتههای تاریخی قدیمتر نام کلیبر، بذ قید شده است.[۱۲] علی بن حسین
مسعودی مینویسد، در ناحیهٔ بذین با مریدان جاودان، پسر شهرک، قیام
کرد.[۱۳] بعد از یک سری شکستها بابک در موطن خود محاصره شد ... بذین که
زادگاه او بود، حالیه در ۳۲۳ هجری، هنوز مملکت بابک نامیده میشود.[۱۴] ابن
اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ صفحات زیادی را به کلیبر اختصاص داده
است.[۱۵] نوشته او چنین آغاز میشود، آغاز به پا خواستن بابک به سال ۲۰۱
بوده است. پایتخت او شهر بذ بود و از سپاهیان خلیفه بسیاری را کشته بود.
یاقوت
حموی هشتصد سال پیش کلیبر را اینگونه توصیف میکند، بذ: جایی در بین
آذربایجان و اران. بابک خرمدین، که علیه معتصم شورش کرد، از اینجا برخاسته
است ... در این ناحیه انارهایی با زیبایی بینظیر، انجیر، و انگور به عمل
میآید، که آن را در تنورها خشک میکنند چرا که آفتاب همواره پشت ابری ضخیم
پنهان است...[۱۶] یاقوت حموی در وصف اهر چنین نوشته است، اهر، علیرغم
وسعت کمش، اقتصاد شکوفایی دارد. این شهر بین تبریز و اردبیل قرار گرفته و
توسط امیری به نام «ابن پشتگین» اداره میشود ...[۱۷]
هر دو شهر، تا
حدی، اهمیت خود را در دوران ایلخانان مغول از دست دادند. حمدالله مستوفی
در نیمهٔ قرن هشتم هجری چنین مینویسد: اهر شهرکی کوچک و هوایش سرد است
...[۱۸] مستوفی کلیبر را اینگونه وصف میکند: قصبهای است در میان بیشه
افتاده و کوهستان بزرگ و قلعه نیکو دارد، و در پای آن قلعه رودی روان است
هوایش معتدل است و آبش از رود مذکور و حاصلش قلعه و انگور و میوه باشد، و
مردمش از ترک و تالش ممزوجاند و شافعی مذهب ... [۱۹] در توضیحی که مترجم
فرانسوی کتاب یاقوت آورده به جای تالش کلمهٔ مغول را آورده است که با توجه
به زندگی مستوفی در زمان ایلخانان قابل قبولتر است.[۱۶]
اهر در کانون توجه صفویان قرار داشت. آنها سعی داشتند آذربایجان را به عنوان خاستگاه و مقر سلسلهٔ
Sheikh-shahab tomb 2.JPG
خود مطرح کنند. در این راستا برای مثال شاه عباس بزرگ دو بار در سالهای ۱۶۰۵ و ۱۶۱۱ از شهر دیدن کرد.[۲۰]
در
تمام دورهٔ قاجاریان ارسباران توسط شاهزدگان قاجار اداره میشد.[۲۱] عباس
میرزا برای مدتی اهر را مرکز فرماندهی خود علیه روسها قرار داد.[۲۲] در آن
زمان عشایر ارسباران قسمت عمدهای از جنگاوران قشون ایران را تأمین
میکردند[۲۳] و به همان نسبت نیز صدمات جنگ را متحمل میشدند. برای نمایش
بیچارگی اهالی ارسباران در اوایل قرن نوزدهم دو گزارش از دیپلماتهای
انگلیسی را در اینجا میآوریم: جیمز موریر، مؤلف «ماجراهای حاجی بابای
اصفهانی»،[۲۴] که دویست سال پیش از اصلاندوز دیدن کرده مینویسد، وقتی به
اصلاندوز رسیدیم، به جای روستا، مکانی را یافتیم شامل مجموعهای از
سرپناههایی که تعدادی ایلات بدبخت فرار کرده از اراضی روسیه با نی و نمد
برپا کرده بودند. در اینجا تپهای مصنوعی مخروطی شکلی بود منسوب به تیمور
لنگ، که ایرانیان با کشیدن نردهای در اطراف آن را بصورت سنگری برای دفاع
از سواحل ارس آماده میکردند....[۲۵] رابرت میگان خمارلو را چنین توصیف
میکند،... روستای خمارلو، در دامنهٔ کوههای شیبدار قرار گرفته است. منازل
ساکنین در شیب کنده شدهاند به نحوی که خانهها فقط یک دیوار گلی دارند که
در آن دریچهای ۳–۴ فوت مربعی نقش پنجره را دارد و چند تکه تخته پاره
شکسته بجای در نصب شده است ... ساکنین فقیرترین مردمی بودند که تاکنون
دیدهام. مردان و زنان، کهنهای به تن کرده بودند و کودکان تا هفت ساله لخت
بودند. آنها تعداد کمی گوسفند و بز، و ذخیرهای کافی انگور داشتند که
بخوبی تا زمستان نگاه داشته بودند...[۲۶] اهر در طیجنگ به شدت آسیب دید.
مسافرین فرنگی که در دوره بین ۱۸۳۷–۱۸۴۳ اهر را دیدهاند آن را «شهری در
وضعی اسفبار» وصف کردهاند. بر اساس برداشت آنها، شاهزادگان قاجار، که به
عنوان حکمران قره داغ به شهر اعزام میشدند، به این فکر بودند که جیبشان را
قبل از پایان مأموریت پر کنند.[۲۷]
ارسباران یکی از کانونهای جنبش
مشروطه ایران بود، چرا که عشایر ارسباران در مناقشات مسلحانهٔ جنبش درگیر
شده بودند؛ فرماندهی نیروهای انقلابی و ضدّ-انقلابی به ترتیب بر عهدهٔ دو
قرهداغی، یعنیستار خان و رحیم خان چلبیانلو بود. بعد از برقراری پادشاهی
دودمان پهلوی افول ارسباران شروع شد. شاهان پهلوی با تأکید بر آریاگرایی
برای زدودن هویت ترکی مردم منطقه تلاش کردند. رضا شاه با تغییر دادن نام
تاریخی قره داغ به ارسباران سعی کرد هویت تاریخی منطقه را نیز منهدم کند.
بعلاوه، اجرای سیاست یکجانشینی اجباری عشایر، به اقتصاد ناحیه ضربات مهلکی
زد.[۲۸] نتیجه آنکه، ارسباران از کانون اخبار ایران خارج شد.
قابلیتهای توریستی ارسباران
اعلام
بخشی از ارسباران بعنوان زیست کره توسط یونسکو ٔبر پتانسیل توریستی منطقه
صحه گذاشت.[۲۹] زیبایی طبیعت ارسباران حتی نظر غربیانی را که منطقه را
دیدهاند بخود جلب کرده است. برای مثال، یک گردشگر کانادایی کلیبر را
اینگونه توصیف میکند، شهری دورافتاده و خواب آلود در میان کوههای سر به
فلک کشیدهای که قلههایشان در زیر مه غلیظ از دیده پنهان شدهاند. ...
مکانی است عالی؛ به طراوت و سر سبزی انگلیس و ورای ذهنیت ما از طبیعت کویری
و خشک ایران.[۳۰]
زیست کره ارسباران علاوه بر آن که تحت تأثیر
اقلیم مدیترانهای است درشعاع اثر اقلیمهای خزری و قفقازی نیز قرار دارد و
به دلیل وجود اختلاف ارتفاع زیاد، از آب و هوا و اقلیمهای متنوعی بر
خوردار است. میانگین بارش سالانه در ایستگاه هواشناسی کلیبر در یک دوره ۲۰
ساله، ۴۶۱ میلیمتر بود. بارندگی نسبتاً زیاد در این منطقه، که بیشتر به
صورت برف است، و تبخیر کم آن باعث شده تا جویبارهای زیادی از کوهستانهای
مرتفع آن سرچشمه گرفته و به داخل رود ارس وارد شوند.[۳۱]
از نظر
جغرافیایی گیاهی ارسباران محل برخورد سه اقلیم مختلف خزری، قفقازی و
مدیترانهای است. شکل ظاهری و توزیع پوشش گیاهی ارسباران قانونمندی خاصی
دارد، بدین ترتیب که دامنههای جنوبی اصولاً پوشیده از مرتع است و جنگل
عمدتاً در دامنههای شمالی و بین ارتفاعات ۸۰۰ متر تا حدود ۲۲۰ متر مشاهده
میشود و مناطقی با ارتفاع بیشتر از ۲۲۰۰ متر و کمتر از ۸۰۰ متر مرتعی
است.[۳۲] در پارک ملی ارسباران ۲۲۰ گونه پرنده، ۳۸ گونه خزنده، پنج گونه
دوزیست، ۴۸گونه پستاندار (نظیر کل و بز، گراز، خرس قهوهای، گرگ، «وشق»
(سیاهگوش) و «پلنگ») و ۲۲ گونه ماهی شناخته شده است. از گونههای پرندگان
بومی ارسباران میتوان به «قره خروس قفقازی[۳۳][۳۴]» کبک، دراج و قرقاول و
انواع پرندگان شکاری و تعداد بیشماری پرندگان آبزی و خشکیزی اشاره کرد.
«مارال»، گونهٔ منقرض شدهٔ منطقهٔ ارسباران نیز با انتقال هفت راس از پارک
ملی گلستان در فضایی به وسعت هفت هکتار در مرکز تحقیقاتی آینالو رها شده و
در حال احیا است. ارسباران صرف نظر از جاذبههای شکارگاهی، اقتصادی،
اجتماعی و فرهنگی به دلیل وجود گونههای گیاهی و جانوری کمیاب،
چشماندازهای بکر و وسیع و شکنندگی و آسیبپذیری بالای خود در سالهای ۱۳۵۰
و ۱۳۵۲ شمسی ابتدا به عنوان منطقهٔ ممنوعه و سپس منطقهٔ حفاظت شده تحت
حفاظت و نظارت اعلام شده و چندی پیش نیز به پارک ملی ارسباران ارتقا
یافت.[۳۵]
در این میان جنگلهای بلوط[۳۶] «ممرز» به همراه گونههایی
چون «کیکم»، «سماق»، «زرشک»، «انار وحشی»، سیب و گلابی وحشی، تمشک
وزغالاخته معرف مناطق جنگلی متراکم با اقلیم مرطوب، حکایت از غنای جنگلی
این منطقه میکنند. میوه جنگلی قرهقات نیز در جنگلهای ارسباران به وفور
یافت میشود. به دلیل شرایط خاص و ویژهٔ اقلیمی و جغرافیایی، منطقهٔ
ارسباران از پوشش غنی و متنوع گیاهی و قارچی برخوردار است. از میان دو هزار
و ۴۰۰ گونه شناسایی شده در آذربایجان حدود هزار و ۴۰۰ گونه از مجموع آنها
در جنگلهای ارسباران زیست میکنند. طی سالهای اخیر نیز دکتر محمدرضا آصف
طی چند سال نمونهبرداری مستمر و مداوم، قارچهای منطقه ارسباران را
جمعآوری، شناسایی و بیش از ۲۵۰ گونه قارچ از منطقه گزارش کرده
است.[۳۷][۳۸][۳۹]قارچ دنبلان در بیشههای منطقه ارسباران، مخصوصاً در
نزدیکیهای روستای دریلو به وفور یافت میشود. قابل توجه است که دنبالان در
زبان ترکی به معنی متورم میدهد؛ بدین ترتیب که این قارچ در حین رشد
خاکهای بالای خود را اندکی بالا میآورد و اهالی از همین نشانه قارچ را
پیدا میکنند. بعلاوه، همین نام با مسمی بر قدمت استفاده از این قارچ غذایی
در منطقه ارسباران دلالت میکند.
یک تحقق اخیر سه نقطه را با
بالاترین توانمندی گردشگری مشخص کرده است.[۴۰] این سه مکان، که در مجاورت
جاده کلیبر - عاشقلو (مسیر عباسآباد-آینالو - وایقان) قرار گرفتهاند،
عبارتند از قلعه بابک، دره مکیدی و آینالو. البته، مکانهای زیادی وجود
دارند، که علیرغم شناخته بودن به مردم محل، هنوز مورد توجه گردشگران قرار
نگرفتهاند. برای مثال، زیارتگاه بابا سیف الدین تا قبل از تخلیه کامل
روستای گرمناب مورد توجه اهالی، چه شیعه و چه اهل حق، قرار داشت. زوار در
محیط سر سبز گوسفندی قربانی را کباب کرده و هنگام ترک محل از درختان دغدغان
ریسمانهای رنگی آویزان میکردنند. لیست دیگر زیارتگاههای منطقه در
سایتهای اینترنتی منتشر شده است.[۴۱]
ییلاقهای متعدد در مناطق
کوهستانی علاوه بر زیبایی طبیعیشان فرصت مناسبی برای مشاهده فرهنگ عشایری
فراهم میکنند. ییلاق ایل بسطاملو در مراتع بین روستای شجاع آباد و قلعه
بابک (قلعه بذ)، کوههای روستای علیآباد (کلیبر), چپرلی و آقداش از
دیدنیترین ییلاقها هستند.
چشمههای آب گرم ارسباران در زمرهٔ
جاذبههای گردشگری هستند که اخیراً مورد توجه قرار گرفتهاند. بنا به نوشته
روزنامه دنیای اقتصاد، تأسیسات آبدرمانی کلیبر که در تیر ماه ۱۳۹۲ راه
اندازی شد، بزرگترین مجتمع آب درمانی کشور است. این مجتمع در نزدیکی
روستای متاللی احداث شده و شامل استخرهای سرپوشیده با سقف متحرک زنانه،
مردانه، سونا و جکوزی، مجموعه رستوران، بوفه، کافی شاپ، سالنهای ورزشی،
بدنسازی، فضای بازی کودکان، رختکنهای مجهز، پارکینگ و نمازخانه به علاوه
واحدهای تجاری میباشد.[۴۲][۴۳]
علأوه بر مورد فوقالذکر، تقریباً
در هر آبادی ناحیه نوعی نشان اختصاصی (Landmark) وجود دارد. بعضی از اینها
میتوانند جاذبه گردشگری داشته باشند. در اینجا سه نمونه را ذکر میکنیم.
۱) یکی از دیدنیهای کوانق درخت چنار کهنسال کاملاً سر حالی، به قطر تقریبی
سه متر، است که که در ورودی روستا قرار دارد. به گفته اهالی این روستا این
درخت قدمتی بیش از ۵۰۰ سال دارد. تصویر این درخت ضمیمه شده است. ۲) در
قبرستان روستای صومعه درخت سرو عجیبی وجود دارد. این درخت کهنسال در تمام
قسمتهای تنه خود حتی شاخهای کوچک حالت پیچ خورده دارد و از سایر درختان
سرو که در آن منطقه و قبرستان وجود دارند متمایز است.[۴۴] درخت کهنسال بلوط
در روستای چریق و درختان چنار کهنسال در روستاهای ی شاهحیدر، مکیدی و
طوعلی سفلی از دیگر جاذبههای منطقه حفاظت شده ارسباران محسوب میشوند.[۴۵]
جمیعت شناسی منطقه
عشایر ارسباران
در
آغاز جنگهای روس - ایران بخش مهمی از مردم زندگی عشایری داشتند. شش ایل
عمده شیعه ترکزبان کردتبار[۴۶] عبارت بود از چلبیانلو (۱۵۰۰ خانوار)، قارا
چورلو (۲۵۰۰ خانوار)، حاج علیلو (۸۰۰ خانوار)، بیگ دیللو (۲۰۰ خانوار)، و
گروههای دیگر (۵۰۰ خانوار).[۲۳] آن زمان، اهر به عنوان مرکز ناحیه ۳۵۰۰
نفر جمیعت داشت.[۴۷] جمعیّت عشایری ارسباران در دو قرن بعدی زیاد نشد. در
سالهای ۱۹۶۰ و ۲۰۰۸ این جمعیت، به ترتیب ۳۰۰۰۰[۴۸] و ۳۶۰۰۰[۴۹] نفر تخمین
زده شده است. در طول زمان به تدریج سر ریز جمعیت عشایری در روستاها ساکن
شدند. در آغاز سده بیستم میلادی منطقه شامل ۴۰۰ روستای مسلمان نشین و ۱۷
روستای ارمنی نشین بود.[۵۰] بروز قحطی و بی سامانیهای پس از جنگ جهانی دوم
شروعی بود برای مهاجرت اهالی ارسباران به حاشیه تبریز و تهران و فعالیت به
عنوان نقاش ساختمان. اصلاحات ارضی سالهای ۱۳۴۲–۱۳۴۴ باعث شتاب بیشتر
مهاجرت شد.[۵۱] اعلام ارسباران به عنوان منطقه حفاظت شده در سال ۱۳۵۰، بدون
جبران خسارات مالی اهالی، یک فاجعه انسانی بود. روستائیانی که دیگر مجاز
به نگهداری بز نداشتند و آخرین ممر زندگی را از دست داده بودند ناچار دهات
را تخلیه کردند. مثلاً: جمعیت روستای عباسآباد از ۶۰ خانوار سال ۱۳۴۹، به
۱۲ خانوار در سال ۱۳۸۴، رسید. در عرض همین زمان همهٔ روستاهای نزدیک
(آینالو، ینگی قیشلاق، گاویران و گرمناب از سکنه خالی شده بودند)
پس
از انتخاب محمود احمدینژاد به عنوان رئیس جهور شایعهای پخش شد مبنی بر
آنکه دولت به در خواست یونسکو با پرداخت پول روستاها را تخلیه خواهد کرد.
عدهای از مهاجرین برگشته و خانههایی مدرن ساختند. به هر روی پس از فروکش
کردن شایع مذکور، جمعیت ناحیه در حال افزایش است. معاون عمرانی استاندار
آذربایجانشرقی از پدیده مهاجرت معکوس در مناطق کلیبر و خداآفرین سخن گفته
است.[۵۲] البته، به علت نبود فرصتیهای شغلی برای جوانان، ترکیب جمعیّت
کاملاً نامتقارن است و به قول محسن رضایی، روستاها به خانه سالمندان تبدیل
شده است.[۵۳]
زبان
زبان گفتاری مردم زبان ترکی آذربایجانی است که
متعلق به شاخه غربی گره جنوبی - غربی (اغوز) خانواده زبانهای ترکی
میباشد.[۵۴] اغلب مردم، بعلاوه، با زبان فارسی آشنایی دارند. تا اوایل دهه
پنجاه شمسی، اهالی مسن چهار روستا (چای کندی، کلاسر، خوینرود، ارزین) قادر
با مکالمه به زبان تاتی[۵۵] بودند.[۵۶] این مشاهده و دیگر منابع تاریخی
خمیرمایهای بود برای اثبات «زبان آذری» توسط احمد کسروی و دیگر تاریخ
شناسان و زبان شناسان مانند مینورسکی، که بر پایه آن پیش از ورود ترکان به
آذربایجان در زمان سلطان محمود غزنوی (حدود هزار سال پیش) مردم آذربایجان
به زبان آذری حرف میزدند.[۵۷][۵۸][۵۹][۶۰]
در مناطق کوهستانی، به
دلیل مشکل انتقال مکالمه، تکامل زبان صوتی امری رایج است.[۶۱] تا قبل از
شیوع تلفن همراه، در ارسباران اکثر مردان و پسرن قادر به ارتباط مؤثر
دوردست با صوت زدن بودند. امروزه، زبان صوتی عمدتاً به تقلید آلات موسیقی
منحصر شده است و شنیدن اجرای استادانه موسیقی عاشقی با صوت در سراسر منطقه
اتفاقی عادی است.
دین
اکثریت مردم پیرو مذهب شیعه دوازدهامامی
هستند. همچنانکه در بالا اشاره شد، تا اوایل قرن بیستم جمعیت مسیحی قابل
ملاحظهای در روستاهای ارسباران زندگی میکردند.[۵۰] آخرین فرد ارمنی منطقه
در سال ۱۳۵۵ از دنیا رفت. در برخی روستاها، برای مثال گرمناب، قبرستان
ارمنیها بیش و کم دست نخورده باقیماندهاند. تعداد قابل توجّهی از اهالی
پیروان اهل حق (گوران در زبان آذری) هستند. همه گورانها در اصل متعلق به
ایل شاملو هستند. این طایفه یکی از ارکان عمدهٔ قزلباشها در عهد شاه
اسماعیل بود.[۶۲] از روستاهای عمده شاملو نشین میتوان عاشقلو، مرکز بخش
منجوان را نام برد.
هوییت فرهنگی
دو عامل در جهت گیری کلی هویت
فرهنگی مردم قره داغ به سمت فرهنگ شفاهی نقش تعیین کننده داشتهاند. ۱) یکی
نبودن زبان گفتاری با زبان کتابی. ۲) بخاطر ساختار خاص زبان ترکی، مرز بین
خاطرات فردی و خاطرات جمعی مبهم است، مشخصهای که ایجاد فرهنگ شفاهی را در
اشکال گوناگون بسیار آسان میکند.[۶۳] در زمینه گرد آوری و مکتوب کردن این
فرهنگ و مطالعات تطبیقی با فرهنگ نواحی پیرامونی کار آکادمیک زیادی انجام
نشده است. با اینحال، شاعران منطقه، احتمالاً با الهام از رهیافت شهریار
در کتب حیدربابایه سلام،[۶۴] ویژگیهای فرهنگ قره داغ را در اشعار خود
منعکس کردهاند. بر جستهترین اثر، از دیدگاه مجملی، در این زمینه شعر محمد
گلمحمدی است با عنوان قره داغ.[۶۵][۶۶] برای نشان دادن اهمیت این شعر، ذکر
مثالی کفایت میکند. گلمحمدی در تک بیتی که به موضوع نام دختران اختصاص
داده با ذکر پنج اسم نمادین خطر انقراض نامهای بومی را در لفافه گوشزد کرده
است:
وئرمه رم یوز لادانه آی بنیزین بیر تئلین گول خانیم نازلی صنم گول پری، گول دانه سی ام
مورد
برجسته دیگر در این راستا، کتاب «ائل دایاقینا سلام» عباس بارز است، که در
سال ۱۳۴۶ توسط مؤسسه مطبوعاتی یزدانی چاپ و منتشر شده است.[۶۷] اشعار این
کتاب، آن طور که در مقدمه به آن اشاره شده، در سال ۱۳۳۳ سروده شدهاند. این
منظومه در واقع نظیرهای بر «حیدربابایه سلام» شهریار است.[۶۸]
اساطیر
اهالی
قریب به اتفاق روستاها نوعی تقدس را به چندین محل واقع در اراضی روستا
نسبت میدهند. این مکانها، در حالت کلی در جاهایی با توپوگرافی خاص قرار
گرفته، و به گونهای با مشاهده موثق اجنه مرتبط هستند. در بعضی از این
مکانهای مقدس، که اجاق نامیده میشوند، مردم حیوانات نذری قربانی میکنند.
در بقیه، دور درختی (مخصوصا درخت دغدغان) سنگهای بزرگ جمع کرده و از
شاخههای آن نخهای رنگی آویزان میکنند. لازم به توضیح است که دغدغان، به
نوبه خود، نوعی تقدس دارد. حد اقل تا سی سال پیش روز چهار شنبه سوری شاخه
هاّ باریک دغدغان را بریده، از آنها چلیپای نقشداری درست کرده و برای دفع
بلا به گردن برهها - که قرار بود تا سیزده بدر برای اولین بار از طویله
بیرون آورده شوند- آویزان میکردند. احتمالاً این رسم ریشهای ارمنی -
زرتشتی داشته باشد.
در اکثر روستاها، مکانهای غیر مقدسی وجود دارند
که از طریق قصههای عامیانه به رابطه انسانها و خرسها مربوط میشوند
(اشارهای جالب به نقش اساطیری خرس در فرهنگ اقوام برخواسته از استپهای
آسیای مرکزی[۶۹]). تم اصلی به قرار زیر است؛ خرس نری دختر جوانی را دزدیده
به لانهاش میبرد. دختر حامله شده و فرزند دو رگهای به دنیا میآورد. در
فرصتی دختر فرار کرده خرس عاشق را با فرزند گریان جای میگذارد. گرگ، جدّ
نمادین قبایل مغول و ترک[۷۰]، جایگاه خاصی در فرهنگ اسطورهای ارسبارن
دارد. پنجه گرگ سمبل نیرو شناخته میشود و اعتقاد بر آن است که لمس کردن آن
واهمه و ترس را درمان میکند.[۷۱] مردمان نسلهای قبل به احتمال محبوس شدن
در «جقه گرگ» ایمان داشتند. بر اساس یک داستان رایج، چنین اتفاقی در مرد
فردی به نام «عظیم کییشی» روی داده بود. این فرد هنگامی که در یک شب چله،
بدون لباس، برای رفع حاجت بیرون رفته بود، توسط یک دسته عبوری از گرگان به
هیبت حیوانی درآمده بود. او، بعد از ۱۸ سال زندگی با دسته، هنگام عبور از
روزنهای تنگ جقه از دست داده و به هیبت انسان درآمده بود. خاطرات عظیم
کییشی بخش مهمی از فرهنگ شفاهی منطقه بود.
علیرغم کثرت مارهای سمی،
مخصوصاً در مناطق قشلاقی کنار ارس، کشتن این حیوانات عملی مذموم شناخته
میشود. اعتقاد بر آن بود که هر ماری همزادی دارد که امکان ندارد انتقام
همزاد کشته شده اش را نگیرد -به صورت ضمنی این همزاد از جنس جن بود که
هنگام مواجه با قاتل خود را به شکل مار درمیآورد. به علت تابو بودن مار
کشی، افراد مارگیر، که با عنوان صوفی شناخته میشدند، در میان اهالی احترام
خاصی داشتند. معروفترین صوفی قرن اخیر «صوفی حسین»، از روستای تیموربیگلو،
بود که خود قربانی یک «شاه مار» شد. در حال حاضر فقط «صوفی عباس»، از
اهالی وایقان، گاهی مار میگیرد. احتمال دارد که توتم بودن مار به نحوی با
مهرپرستی مربوط باشد، که سگ و مار را به عنوان سمبولهای خیر و شر
میشناسد.[۷۲]
ورگی (نظر کردگی)
ورگی، به معنی هدیه است و دریافت
ورگی تقریباً معادل مفهوم نظر کرده[۷۳] شدن در زبان فارسی میباشد. فردی
که صاحب ورگی میشود، به واسطه ائمه توانایی انجام اعمال خارقالعاده،
همانند پیشگویی یا شفابخشی، را بدست میآورد.[۷۴] بر مبنای اعتقاد عمومی در
ارسباران، ورگی میتواند در گاهی موروثی بشود. برای مثال، در روستای وایان
معرکهگیری در خانواده ناصری ارثی است. گاهی ورگی در عالم رؤیا اعطا
میشود،[۷۵][۷۶] و برخی اوقات در اجاقها. اعتقادٔ بر آن است که فرد نظر
کرده نمیتواند از گرفتن ورگی اجتناب کند، علیرغم آنکه نظر کردگی در آغاز
با بیماری و رنج همراه است.[۷۴]
توغ ها؛ یادگارانی از روز عاشورا
توغها
همان «علم جوش» زبان فارسی هستند که وجودشان در مناطق مختلف ایران گزارش
شده است.[۷۷][۷۸] ظهر عاشورا، روز شهادت امام حسین، زمانی که احساسات
عزاداران به اوج میرسد، در سه روستای ارسباران (الهرد، وایان، کلاسر) سه
علم ناگهان از جنب و جوش میافتند -به اصطلاح اهالی شهید میشوند-؛
علمداران شیون سر میدهند، و تماشاگرانی که تاا آن لحظه از هیبت علمهای
خروشان دور ایستاده بودند نزدیک شده اسکناسها و شالهای نذری را به روی
علمها میاندازند. این علمها، که توغ نامیده میشوند، در طی دهه اول محرم
عصرها به میدان جلو مساجد آورده میشوند تا در حلقه محاصره عزاداران سینه
زن با نوسانات نا منظم و کترهای خود در دل تماشاگران هیبتی روحانی
بیافرینند. همچنان که ظهر عاشورا نزدیک میشود دامنه نوسانات زیاد شده و
علمدار به زحمت قادر به مهار علمی که، گویا، تراژدی سیزده قرن پیش را ناظر
بوده است. در تصویر ضمیمه، دو علم در میان دایره عزادارن دیده میشوند. یکی
از علمها ساکن است و دیگری در حالت افقی قرار گرفته و علمدار را میکشد.
توغها
را خواهری میدانند که بعد از قرنها مدفون بودن در زیر خاک کربلا به اذن
الهی پرواز کرده و خود را به مساجد روستاهایی که بیشتر تعداد صالحیین را
داشتند میرسانند. متأسفانه اینگونه اظهارات شفاهی هستند و هیچ تحقیق علمی
در مورد توغها انجام نگرفته است. در هر حال، هر ساله سه روستای فوقالذکر
پذیرای جمعیت عظیمی از مهمانان عزاداری است که برای تماشای توغهای محترم
رنج سفری هزار کیلومتری را به جان خریدهاند.
موسیقی عاشقی و مکتب قره داغ
نوشتار اصلی: عاشیق
Bəlkə bu yerlərə birdə gəlmədim دیدی گذرم باز به این خطه نیفتاد،
duman səlamət qal dağ səlamət qal ای قلهٔ مه گرفته بدرود،
arxamca su səpir göydə bulutlar ای آبفشان فلک و آب روانش،
leysan səlamət qal yağ səlamət qal وی گرمی تیر ماه بدرود...
این
ابیات آغازین آوازی معروف، سروده محمد آراز،[۷۹] نمونهای است از آوازهای
عاشیقی که در هماهنگی با طبیعت ویژه قره داغ ساخته شدهاند. در دوران پیش
از انقلاب اسلامی، دوری از مرکز و صعب العبور بودن کوهستانهای قره داغ بستر
مناسبی را برای حفظ فرهنگ بومی فراهم آورده بود. اوج این فرهنگ موسیقی
عاشقی است، که قره داغ یکی از قطبهای آن بشمار میآید.[۸۰] خاستگاه موسیقی
عاشقی خوانندگان دوره گردی بودند که به همراه نواختن قوپوز (سازی هشت سیمی
به شکل تار) و آواز خوانی در شادیها و عروسیها حاضر میشدند.[۸۱]
تاریخچه این افراد حد اقل در قرن هفدم میلادی به دده قورقود میرسد.[۸۲]
کتاب دده قورقود مجموعه ۱۲ داستان و مربوط به زمانی است که اویغورها از
دشتهای آسیای مرکزی مهاجرت کرده و در ترکیه و آذربایجان ساکن شدند. موسیقی
عاشقی در طی مهاجرت بزرگ و برخوردهای منتجه با ساکنین اصلی سرزمینهای
اشغال شده تکوین یافت. با این حال، توصیف زندگی با عبارات مربوط به زندگی
شبانی در طول زمان تم اصلی این موسیقی بوده است. این جنبه در آهنگها و
آوازهای ساخته شده توسط عاشیقهای قره داغ بطور بارزی برجسته تر است: در این
ناحیه عاشیقها در ساخت آوازهای خود از احساسات وابسته به کوچ عشایر
ارسباران بین ییلاق و قشلاق الهام میگیرند. صدای بالابان و تنبک، که در
موسیقی عاشقی مناطق دیگر غایب است، مشخصه وابستگی به طبیعت کوهستانی را
برجسته تر میکند. متأسفانه، در سالهای اخیر بعد از درگذشت بالابانچیهایی،
همچون عباس عبادیان و ذوالفقار عبداللهی، عاشیقهای قره داغ کمکم بالابان و
تنبک را از موسیقی خود حذف کردهاند.
پیش درآمد دو تا از معروفترین
داستانهای عاشیقی، یعنی عاشیق قربانی وپری[۸۳] و یاخشی و ساری،[۸۴] در قره
داغ رخ میدهد. فراق عاشیق از معشوق در این روایتها، بر خلاف دید مشرق
زمینی، نه بخاطر بیوفائی معشوق که بعلت قضای روزگار اتفاق میافتد و عشق
دو طرفه است.[۸۵]
قالی قره داغ
نوشتار اصلی: قالی قره داغ
نوعی
از قالی کنارهای مختص مناطق میانی ارسباران است. معروفترین نقشه این
قالیها در روستای بالان تکامل یافته است. در این نقشه یک طرح، که در عکس
ضمیمه نشان داده شده، سه بار تکرار میشود.
حاصل اوج هنر قالیبافی
در آذربایجان بافت ورنی است،[۸۶] که در قره باغ خلق شده و در طی مراودات
فرهنگی وارد منطقه ارسباران شده است. ورنی نوعی گلیم یک رو یا گلیم فرش نما
بدون پرز است که به سبک پود پیچی یعنی گذراندن پود اصلی از تار و پیچش نخ
خامه به دور نخهای تار شکل گرفته و نقش میپذیرد. طرح کلی ورنی از سه جز
حاشیه، متن، و ترنج (göl به معنی حوض) تشکیل شده است.[۸۷] دختران و زنان
عشایر ارسباران، ورنی را، اغلب در اتاق نشیمن خانواده، بدون مراجعه به نقشه
میبافند.[۸۸] در طرح تزیینی ورنی اشکال ساده شده آهو، خروس، مار، پرندگن،
گوسفند، شتر، گرگ، عقاب، در فرمی مشابه طرح سفالها، مورد استفاده قرار
میگیرد. سمبول دکوری ویژه طرحها، عنصرS است، که گاهی در فرمی شبیه S یا ۵
نمایش داده میشود. این عنصر در فرهنگ کوچ نشینان مفهوم اژدها را القا
میکند. ورنی بافی، علاوه بر اهمیت هنری، منبع درآمد قابل ملاحظهای برای
عشایر است.[۸۹][۹۰]
اقتصاد
تا قبل از انقلاب اسلامی، اقتصاد
منطقه نوعی خود کفایی محلی داشت؛ تمام غذا در محدوده روستاها تولید میشد، و
محصول مازاد با کالاهای فروشندگان دوره گرد مبادله میشد. ساکنین
کنارههای ارس، عموماً، عشایر نیمه ساکن بودند. آنها بعد از برداشت محصول،
در فصل تابستان دامهای خود را به مراتع کوهستانهای بالا دست میبردند.
مراتعی مانند چپرلی و آقداش هر کدام به ساکنان یک روستای مشخص تعلق داشتند.
تا
میانههای سالهای ۱۳۵۰ شمسی، کشت دیم در زمینهای شیب دار باعث فرسایش
شدید خاک شده و بازدهی زمینها را کاهش داد بود. بعلاوه، اعلام قسمت عمده
منطقه بعنوان منطقه حفاظتشده بیتوجه به معیشت ساکنین، به دامپروری آسیب
زد. مردم مجبور شدند بخش عمده درآمد خود را از کارگری فصلی در تهران تأمین
کنند. آنها عموماً به نقاشی ساختمان یا نانوایی اشتغال داشتند. بعد از
انقلاب، توسعه راهها باعث در دسترس قرار گرفتن بازارهای شهری شده و کار
دامپروری را با صرفه نمود. متأسفانه، اختلافات پایان ناپذیر سر مالکیت چرا
گاهها و در دسترس نبودن چوپان، گسترش بیشتر دامپروری را نا ممکن کرده است.
در
سالهای اخیر، زنبور داری به صورت یک شغل سود آور درآمده است.[۹۱] از
کانونهای اصلی زنبور داری میتوان روستای مردانقم را نام برد.[۹۲]
آثار
گردشگری در اقتصاد محل هنوز آشکار نشده است. گردشگران ترجیح میدهند در
چادرها بمانند و از غذاهای کنسروی، که همراه آوردهاند، بخورند. نتیجه به
جا گذاشتن زباله در کنار جادهها و، احیاناً، تخریب مراتع و مزارع
روستائیان است. در سالهای اخیر فرمانداری کلیبر با برگزاری جشنواره انار و
زغال اخته برای ترویج تولید تجاری و بازاریابی این میوهها تلاش کرده است.
از سال ۱۳۸۸، در اواخر مهر ماه هر سال، جشنواره انار در مردانقم برگزار
میشود.[۹۳][۹۴][۹۵] جاذبه اصلی این جشنواره اجرای موسیقی عاشقی توسط
عاشقهای معروف منطقه است. در اخبار منتشره اغلب بر جنبههای جذب گردشگری
این جشنوارهها تأکید میشود.
بهرهبرداری کامل از معدن مس سونگون
میتواند تأثیر بالایی در رشد اقتصادی منطقه داشته باشد. این معدن در ۱۳۰
کیلومتری شمال تبریز و ۳۰ کیلومتری شهرستان ورزقان واقع شده است. براساس
آخرین محاسبات انجام شده ذخیره قطعی این کانسار در حدود ۷۹۶ میلیون تن با
عیار ۶۱/۰ درصد مس (تا تراز ۱۶۰۰) برآورد شده است.[۹۶] بخش عمده منطقه آزاد
تجاری-صنعتی ارس، که اقتصاد ایران را با اقتصاد منطقهای قفقاز، روسیه و
شرق اروپا متصل میکند،[۹۷][۹۸] در ارسباران واقع شده است و احتمالاً در
توسعه اقتصادی ناحیه نقشی اساسی خواهد داشت.
آثار تاریخی مهم ارسباران
قلعه بابک که به نامهای «دژ بابک»، «بذ و قلعه جمهور» هم معروف است، دژ و
مقر سردار تاریخی ایران، بابک خرمدین بودهاست. این قلعه در نزدیکی شهر
کلیبر قرار دارد.
آرامگاه منسوب به مادر تیمور لنگ در روستای آس
قدیم در ۳۵ کیلومتری جاده اهر به کلیبر که از تخته سنگهای بزرگ و صاف ساخته
شده و به مرور زمان و عدم رسیدگی سازمان میراث فرهنگی، دچار فرسودگی شده و
حالتی مخروطی پیدا کرده است. در قبرستان قدیمی این روستا سنگ قبرهای
زیبایی به شکل قوچ و تصاویر و شعرهای بی نظیری وجود دارد که متأسفانه برخی
از آنها به سرقت رفتهاند.
قلعه پشتو بر بلندترین کوه بین روستاهای
پشتاب و کوجانقرار گرفته است. قلعه در کوهستانی به ارتفاع بیش از ۳۰۰۰ متر
بنا شده است. از این قلعه که شبیه قلعه بابک و شاید همزمان با آن بوده است
به هنگام نبرد با اعراب حاکم بر منطقه استفادهٔ نظامی میشده است.[۹۹]
قلعه جوشین یکی از قلعههای تاریخی شهرستان ورزقان، در ۲۶ کیلومتری غرب
ورزقان بسوی جلفا و در ۶ کیلومتری روستای جوشین واقع شده است. قلعه بر فراز
کوهی است که سه طرف آنرا شیبهای دیوارمانند احاطه کرده است و تنها راه
ارتباطی آن یک گذر کوهستانی تنگ است که فقط یک یا دو نفر میتوانند به زحمت
از آن بالا روند. این قلعه در حمله اعراب به ایران یکی از مراکز مقاومت
بود. سفالهایی که در محوطه قلعه پیدا شده مربوط به هزاره اول قبل از اسلام و
قرون اولیه اسلام تا قرن ششم هجری قمری است.[۱۰۰]
دژ قهقهه در ۸۵
کیلومتری شمال شرقی شهرستان مشکین شهر در استان اردبیل قرار دارد. این دژ
به دلیل این که محل زندانی شدن افراد سیاسی مهمی مانند شاهزادگان صفوی در
زمان گذشته بودهاست، در تاریخ شهرت بسیاری دارد.[۱۰۱]
قلعه مردانقم
قبل از اسلام احداث شده است. در عصر حکومت خوارزمشاهیان مدتها از آن به
عنوان زندان سیاسی استفاده میکردند و عدهای از رجال و دربانیان و امرای
قصر را محکوم و در قلعه مذکور زندانی مینمودند.[۱۰۲]
بقعه شیخ
شهابالدین اهری در شهر اهر، محل خانقاه و مقبرهٔ شیخ شهابالدین اهری
میباشد. این مجموعه شامل ساختمانهای خود خانقاه، مسجد، ایوانی بلند،
منارهها، و تعدادی غرفه است. این خانقاه از سال ۱۳۷۴ به موزه ادب و عرفان
تبدیل شده است که تنها موزهٔ عرفان در ایران است.
بازار اهر از
شاخههای مختلفی تشکیل یافته و دارای ۴ بخش اصلی به نامهای بازار
جعفرقلیخان، بازار کفاشان، بازار نصیربیگ و راستهبازار است. این بازار در
زمان رشیدالملک، حکمران وقت ارسباران مرمت شدهاست.
خانهٔ تاریخی
قاسم خان اهری از خانههای تاریخی اهر است که در خیابان حزبالله این شهر
قرار گرفتهاست. این بنا از اتاقها، سرسرا و نورگیرهای مختلفی شکل
گرفتهاست. در سال ۱۳۸۴ خورشیدی، پارک قاسم اهری در جوار خانه تاریخی مذکور
احداث شدهاست. این خانه در دورههای گذشته شاهد حضور رضاخان، محمد رضا
پهلوی و دکتر اقبال نخست وزیر دولت وقت بوده است.[۱۰۳]
قصر آینالو
در ته یکی از درهها در روستای آینالو قرار دارد این قصر به ثروتمند معروف
ارمنی دوران قاجاریه (طومانیاس) بوده است. از ساختمان با عظمت آن امروزه
چیزهای زیادی باقی نمانده است. بنای نیمه سالم و باقیمانده این عمارت که
در جهت شمال جنوب ساخته شده است در حدود ۱۲*۲۰ متر میباشد که قسمت جنوبی
آن از در اصلی تا جنوب ۵/۶ متر میباشد این ساختمان ۳ طبقه یعنی (قسمت
جنوبی) سه طبقه ولی بقیه ساختمانها ۲ طبقه میباشد.
قلعهٔ آوارسین که در نزدیکی روستای آوارسین شهرستان خداآفرین واقع شدهاست.
حمام کردشت یکی از آثار تاریخی روستای کردشت در بخش مرکزی شهرستان جلفا
میباشد. این بنا سالانه پذیرای هزاران نفر از گردش گران داخلی و خارجی
است. قدمت این بنا به اواسط دورهٔ صفویه و زمان سلطنت شاه عباس صفوی (سومین
و قدرتمندترین پادشاه صفوی) میرسد.
روستای الهرد در گورستان قدیمی
الهرد، سنگ نوشتههایی مصور با حاشیههای منقش به خوبی حفظ شدهاند. هر
چند هیچ تحقیق علمی در مورد این سنگ نوشتهها انجام نگرفته، ولی غیر متداول
بودن آنها در سطح منطقه ارسباران میتواند نشانی از قدمت روستا باشد.
خانه امیر ارشد در روستای اوخارا، شهرستان ورزقان، یکی از بناهای تاریخی
ورزقان با اثر معماری منحصربهفرد دوره قاجار است. نمای بیرونی این عمارت
از سنگ و بدنه داخلی آن از آجر بوده و در دو طبقه به وسعت یکهزار و ۱۰۰ متر
مربع را شامل میشود.[۱۰۴] عمارت یاد شده در آذر ماه سال ۱۳۷۸ به شماره
۲۵۲۲ در آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.[۱۰۵]
از آثار قدیمی و مهم
شهرستان خداآفرین پلهای قدیمی و تاریخی خداآفرین هستند که در نزدیکی شهر
خمارلو قرار دارند. یکی از دو پل خراب شده ولی دیگری تعمیر شده است و هنوز
هم برای پیاده قابل استفاده است، که اغلب برای مذاکره مرزبان مورداستفاده
قرار میگیرد. طول پل سالم ۱۶۰متر است که ۱۲۰ متر متعلق به ایران و ۴۰ متر
متعلق به جمهوری آذربایجان است. محل پلها تنگترین معابر رود ارس میباشد
که بستر سنگی دارد ولی سایر جاهای محل عبور رود آهکی و نرم است که در قدیم
برای ساختن پل توانایی و امکانات نداشتند.
موزه باستانشناسی
خداآفرین ا اشیای شش هزار ساله به دست آمده از کاوشهای منطقه خداآفرین را
در خود جای داده است.[۱۰۶] اهمیت اشیای یافت شده به این دلیل است که نشان
میدهد علاوه بر زندگی کوچ نشینی، نوعی از زندگی ثابت و استقرار در شهرها
نیز در این منطقه در چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح در جریان بوده
است.[۱۰۷]
چهرههای شاخص
بیشک، ستار خان قرهداغی
(سردار ملی)، یکی از بازیگران اصلی مشروطیت، ابر - قهرمان ارسباران بشمار
میآید. ستار در سال ۱۲۸۵ ق (۱۸۶۸ میلادی) به دنیا آمد. او از اهالی روستای
بیشک قدیم یا روستای سردار امروزی شهرستان ورزقان
بود.[۱۰۸][۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱][۱۱۲]
بابک خرمدین.[۱۱۳][۱۱۴]
عاشیق
قربانی، متولد روستای دریلو، همدوره شاه اسماعیل و در مرحله آغازین نهضت
ادبی شاه ختایی قرار دارد.[۱۱۵] آوازة ماجراهای عاشیق قربانی با افسانهها
درآمیخته و منشاء داستانی گردیده بنام «عاشیق قربانی وپری» که زبانزد
عاشیقان است.[۱۱۶] عاشیق قربانی میتوانسته است ظریفترین و طبیعیترین
احساسهای انسانی را بامهارتی استادانه به ساز و سخن وصف کند. شعر مشهورش که
ردیف «بنفشه» دارد، از این نظر حائز اهمیت است:[۱۱۷]
ساری عاشیق،
که در اواخردورهٔ صفویّه زندگی میکرد، به «غریب عاشیق»، «ساری عاشیق» و
«حق عاشیقی» معروف بود. بنظر میآید که وی در یکی از دهات شهرستان اهر به
دنیا آمده، دوران جوانی خود را در قاراداغ به سر آورده و سپس به ایالت
«زنگه زور» شمال کوچ کرده و در دهی به نام «قاراداغلی» ساکن شده است.
عاشیقهای بعدی دربارهٔ زندگی او منظومهای با نام «یاخشی و ساری»
آفریدهاند.[۱۱۷] بایاتیهای ساری عاشیق معروف هستند.[۱۱۸]
سام خان
(امیر ارشد) فرزند رستم خان رئیس ایل حاج علیلو (یکی از عشایر ارسباران)
بود. وی در فاصله سالهای انقلاب روسیه و استقرار بلشویسم در قفقاز به عنوان
سرحد دار ارس و مانع نفوذ بلشویسم به ایران لقب گرفت. سر انجام امیر ارشد
به همراهی ۱۰۰۰ چریک محلی و ۱۵۰۰ژاندارم به فرماندهی کلنل «لندبرگ» سوئدی و
نیز قوای ماکوبه سرکوبی سیمیتقو اعزام شد. در حدود روستای «شکریازی» سلماس
امیر ارشد سیمیتقو را شکست داده و در اثنای جنگ خودش نیز تیر خورده و کشته
میشود.[۱۱۹][۱۲۰]
رحیم خان چلبیانلو، پس از خلع محمدعلیشاه از
سلطنت (۱۳۲۷)، در اردبیل آشوب کرد. در جنگی که میان ستارخان، که حاکم
اردبیل شده بود، با رحیمخان و متحدانش درگرفت، ستارخان به سختی شکست
خورد[۱۲۱] سپس حکومت مرکزی سپاهی مرکّب از سواران بختیاری، مجاهدین و قزاق
را به جنگ رحیمخان فرستاد. اینبار رحیمخان شکست خورد و به روسیه گریخت.
سر انجام، در ۱۷ رمضان ۱۳۲۹ رحیمخان در یکی از راهروهای ارگ تبریز با شلیک
گلوله اعدام شد.[۱۲۲]
کریم پاشا بهادری، در ۱۳۰۵ ش در تبریز متولد
شد. پدرش محمد بهادری فرزند حاج کریم خان عمده مالک ارسباران و نماینده
مجلس بود. در اسفند ۱۳۴۳ حسنعلی منصور به نخست وزیری برگزیده شد و بهادری
مدیر کل دفتر نخست وزیر شد. امیرعباس هویدا در ۱۳۴۳ او را به معاونت نخست
وزیر منصوب نمود و سرانجام در سال ۱۳۴۶ رئیس دفتر فرح پهلوی شد و در ۱۳۵۵
در آخرین ترمیم کابینه هویدا، به وزارت اطلاعات منصوب گردید.[۱۲۳] او، به
خاطر روابط ویژهاش با فرح، در سیاست ایران نقش مؤثری داشت.[۱۲۴][۱۲۵]
قاسم اهری،[۱۲۶] نخستین چشم پزشک ایران، به سال ۱۲۶۳ دراهر چشم به جهان
گشود. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه به اروپا رفت و در رشته پزشکی
موفق به اخذ درجه دکترا شد. وی پس از بازگشت به ایران در چندین دوره به
عنوان نماینده اهر در مجلس شورای ملی اننخاب شد[۱۲۷] و در سال ۱۳۲۸ در
اولین دوره مجلس سنا به عنوان سناتور آذربایجان انتخاب شد.[۱۲۸]
اسدلله خان محمد خانلو فرزند عبدالله خان، رئیس ایل محمد خانلو، از
چهرههای با نفوذ منطقه بود و به همین خاطر جزٔ فهرست ۳۳۵ نفرهای بود که
اموالشان مصادره شد از افتخارات او زور گیری خانم صفی زاده وینق و جلوگیری
از دایر شدن مدرسه در جانانلو است.[۱۲۹]
میر صمد خان، پسرش میر حسن خان و نوهاش چنگیز خان میر احمدی در اوضاع سیاسی منطقه نقش داشتهاند.[۱۳۰][۱۳۱]
آندره آغاسی، قهرمان سابق تنیس جهان، فرزند یکی از ارمنیان اهل روستای
قشلاق است که در بحبوحه تخلیه روستا به آمریکا مهاجرت کرده بود.[۱۳۲]
خانعلی صیامی (۱۳۳۱–۱۳۹۲)متولّد کلیبر، یکی از عکاسان بزرگ ایران
است.[۱۳۳] او با چاپ کتاب عکس "آذربایجان شرقی " توسط نشر سروش (1379)[۱۳۴]
زیباییهای خاص زادگاهش را معرفی کرد. اخیراً، یکی از معلمان شهر، روانبخش
لیثی، راه صیامی را با عکاسی طبیعت ارسباران و نشر آنها در فضای مجازی
ادامه داده است.[۱۳۵] اغلب عکسهای مقاله حاضر از کارهای ایشان است.
حکیم ابوالقاسم نباتی از شاعران بنام ارسباران است که در روستای اوشتبین چشم به دنیا گشوده است.
عباس اسلامی متخلص به بارز (زادهٔ ۱۳۰۰، شهرستان اهر – ۲۴ آبان ۱۳۹۰، اهر)
متولد روستای آی پیرزن است.[۱۳۶] مجموعه شعر یاسلی ساوالان[۱۳۷] آخرین اثر
منتشر شدهٔ ایشان است.
بهمن زمانی معلمی بود ساواکی و عضو کا گ ب
شوروی و ضد اسلام و خدا در روستای طوعلی که به خاطر لو دادن نواندیشان
منطقه از جمله چنگیزخان احمدی و ... پاداشها گرفته و معروف است جندین نوار
صوتی و شعر او بر ضد خدا هنوز موجود است. از شاعران دیگر معاصر میتوان از
ستار گل محمدی و محمد گل محمدی نام برد. محمد گل محمدی شعری معروف تحت
عنوان قاراداغ اؤلکهسینین گؤر نئجه دیوانهسی ام سروده است.[۱۳۸]
خسرو سرتیپی در سال ۱۳۴۶ در شهر کلیبر به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی و
متوسطه را در همین شهر به پایان رسانده و به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
اشعار سرتیپی در روزنامهها و مجلات مختلف کشورهای ایران، جمهوری
آذربایجان و ترکیه به چاپ رسیده است؛ وی سابقه برگزاری دهها کنگره، سمینار
و جشنواره فرهنگی، ادبی و هنری تأثیرگذار و بیش از دو دهه تلاش برای
شناساندن ادبیات، هنر و فولکلور آذربایجان را در کارنامه خود ثبت نموده است
او با اشخاص مخفی رابطه خوبی دارد.[۱۳۹] از کارهای اساسی او شناساندن شاعر
معروف ارسباران، سید ابوالقاسم نباتی، بود.[۱۴۰]
عاشیق حسین جوان
یکی از سرشناسترین عاشیقهای قرن بیستم متولد آتیکندی قرهداغ است. او در
دهه هنر و ادبیات آذربایجان در مسکو، رهبر دسته عاشیقها بود و در ۱۹۵۸
درگذشت.[۱۴۱] آواز او، با مطلع دونیا قرار توتوب ساکین اولاندان -- چوخ
بلالر چکیب باشین قاراداغ، توصیف مجملی از ارسباران در زمینهای حماسی است.
عاشیق رسول قربانی که اکنون با عنوان "دده" در بین عاشقها شناخته میشود،
در هشتم اردیبهشت سال ۱۳۱۴ در روستای عباسآباد منطقه قره داغ به دنیا
آمد[۱۴۲] و از سال ۱۳۴۳ در رادیو به اجرای موسیقی پرداخت. عاشیق رسول
قربانی از سال ۱۳۶۴ در جشنوارههای مختلف موسیقی محلی داخلی حضور یافته و
همچنین در فستیوالهای خارجی در بیش از ۱۵ کشور جهان (فرانسه، آلمان، هلند،
انگلستان، ژاپن، چین، چک، اسلواکی، اتریش، استرالیا، جمهوری آذربایجان
(باکو)، مجارستان، یوگسلاوی، ترکیه و...) روی صحنه رفته است.[۱۴۳][۱۴۴]
قرار است جشن بزرگدشت هشتاد سالگی رسول در فرهنگسری نیاوران برگزار
شود.[۱۴۵]
عاشیق عبدالعلی نوری در سال ۱۳۱۸ در روستای جانانلو به
دنیا آمد و در خرداد ۱۳۸۲ دار فانی را وداع گفت. عاشیق عبدالعلی بعد از
انقلاب توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بسیاری از فستیوالهای داخلی و
خارجی شرکت کرده و مقامهای قابل توجهی بهدستآورد.[۱۴۶][۱۴۷]
عاشیق حسن اسکندری در سال ۱۳۲۴ در روستای اوزومکاللا به دنیا آمد. از سال
۱۳۵۵ کنسرتهای عاشیق حسن در دانشگاههای ایران و قهوهخانه عاشیقلار مورد
علاقه محافل روشنفکری بود.[۱۴۸] گروه عاشیق حسن در جشنواره موسیقی آوینیون
فرانسه در ۱۳۷۰ به عنوان گروه برگزیده شناخته شد. او در ۱۳۷۵ به عنوان
بهترین تنظیم کننده برنامههای موسیقی رادیو و تلویزیون و در ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰
به عنوان بهترین خواننده و تنظیم کننده برای تولیدات رادیو و تلویزیون
انتخاب شد.[۱۴۹]
از عاشقهای مهم دیگر میتوان چنگیز مهدی پور،
(دارنده نشان درجه یک هنری کشور[۱۵۰]) و عزیز شهنازی را نام برد. عاشیق
ایمران حیدری نیز اصالتاً از مردم قره داغ است.
سرهنگ حسین بایبوردی
در ۲۷ شعبان ۱۳۲۷ در اهر به دنیا آمد و درآذر ماه ۱۳۳۷ بازنشسته شد.
بازنشستگی فرصتی بود تا کتاب "تاریخ ارسباران[۱۵۱] را بنویسد که امروزه
معتبرترین منبع ارسباران پژوهی است. به نوشته ایرج افشار در کتاب نادره
کاران سرهنگ حسین بایبوردی در سال ۱۳۶۶ در تهران به درود حیات گفت.
حسین دوستی، سال ۱۳۳۸، در اهر متولد شد. از سال ۱۳۵۸ به تدریس زبان انگلیسی
در مدارس هوراند و خدافرین و اهر پرداخت. دوستی در حدود پنجاه جلد کتاب در
زمینه تاریخ و فرهنگ قره داغ نوشته است و اخیراً هم به آرمان مقدس دراویش
روی آورده است و میخواهد شیخ شهاب مدرن اهری شود.[۱۵۲]
استوار
ساقی، متولد اهر، به مدت ده سال (۱۳۵۲–۱۳۴۲) رئیس زندان قزلقلعه بود.[۱۵۳]
او نمونهای از یک نظامی جدی و در عین حال جوانمرد و بلندهمت
بود.[۱۵۴][۱۵۵] ساقی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و زندانی شد اما
عده زیادی از زندانیان سیاسی با ارسال نامهای به دادگاه انقلاب و توضیح
ملایمت و مدارای ساقی نسبت به زندانیان در زندانهای شاه، باعث تبرئه و
آزادی او شدند.[۱۵۳]
از روحانیان معروف در سطح کشوری، سید محمد حجت
کوهکمری است که در سال ۱۳۱۰ قمری در آبادی کوه کمر دهستان دیزمار غربی به
دنیا آمد. وی پس از آیت الله بروجردی اولین مرجع عالم تشیع بود و میلیونها
نفوس شیعه از ایشان تقلید میکردند مرحوم آیت اله مدنی خروانقی، دینه وری،
علیاری و علامه جعفری از معروفین قره داغ میباشند.[۱۵۶]
محمود
آخوندی در بیست و سوم اسفندماه سال ۱۳۱۲ در شهرستان اهر دیده به جهان گشود.
پس از اخذ لیسانس قضایی راهی شهر نوشاتل کشور سوئیس شد. آخوندی در رشته
حقوق جزا پایاننامه دکترای خود را با فرانسوا کلر گذراند که پایاننامهاش
درباره حقوق جزای اسلامی و تأثیر آن در حقوق جزای ایران در سال ۱۳۴۰
بود.[۱۵۷] امروزه دانشجویان و اساتید حقوق و قضا، او را به خاطر کتاب
۱۰جلدی آیین دادرسی کیفری[۱۵۸] میشناسند. قرار است تندیس او در میدان
مقابل دادگستری اهر نصب شود.[۱۵۹]
مسعود دهنمکی (زادهٔ ۱۳۴۸ در اهر) فعال سیاسی و کارگردان است.
علیرضا مدقالچی (زادهٔ ۱۳۳۰ در اهر) ریاضیدان، مترجم، نویسنده و استاد
دانشگاه خوارزمی است. وی در سال ۱۳۸۹ به عنوان چهرهٔ ماندگار رشتهٔ ریاضیات
معرفی شد.[۱۶۰]
کمپهای توریستی ارسباران
از جمله مکانهای
مناسب در جنگلهای ارسباران جهت استراحت و اسکان میتوان به قلعه درسی،
مکیدی درسی، آینالو در کلیبر و چیچکلو در ورزقان اشاره کرد. اساسیترین
کاری که در زمینه گسترش کمپهای گردشگری در شرف اجرا است، آمادهسازی ۳
کیلومتر از سواحل رود ارس برای اجرای طرحهای گردشگری میباشد. بنا به گفته
اکبر ترکان، این کار پتانسیلی عظیم و نیرومند برای رقابت با تمامی
جاذبههای گردشگری ایران خواهد بود.[۱۶۱]
منابع
"UNESCO Biosphere Reserve Directory".
«مه-بارش در جنگلهای ارسباران».
«لغتنامه دهخدا، ارسباران».
«قوشاداغ، ارسباران، اهر».
Oberling, Pierre. "The Tribes of Qarāca Dāġ: A Brief History." Oriens 17 (1964): p. 63
http://www.unesco.org/mabdb/br/brdir/directory/biores.asp?code=IRA+01&mode=all
امیر تقیپور. «قره داغ، زبان و تاریخچه آن».
http://www.mirjalalmousavi.ir/?p=1293
Abu-'l-Qāsim
Ibn-ʻAlī Ibn-Ḥauqal, The Oriental Geography of Ebn Haukal, an Arabian
Traveller of the Tenth Century, London, 1800 pp.184-185.
Kevin Alan Brook, The Jews of Khazaria, 2006, Rowan and Littlefield Publishers, pp. 152-153
«AHAR، Encyclopædia Iranica».
http://www.iranicaonline.org/articles/badd
‘Alī ibn al-Husayn al- Mas‘Ūdī, Pavet de Courteille, Les Prairies d'or de Maçoudi, 1873, Paris, vol. 7, p. 62
‘Alī ibn al-Husayn al- Mas‘Ūdī, Pavet de Courteille, Les Prairies d'or de Maçoudi, 1873, Paris, vol. 7, p. 123
عز الدین ابن اثیر، تاریخ کامل، ۱۳۸۱، تهران، جلد نهم، صص. ۳۹۸۲–۴۰۱۲.
Yaqut
ibn 'Abd Allah al-Rumi al-Hamawi, Charles Adrien Casimir Barbier de
Meynard, Dictionnaire géographique, historique et littéraire de la Perse
et des contrees adjacentes, 1851, Paris, pp. 87-88 خطای یادکرد: برچسب
<ref> نامعتبر؛ نام "Yaqoot" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف
شدهاست
Yaqut ibn 'Abd Allah al-Rumi al-Hamawi, Charles Adrien
Casimir Barbier de Meynard, Dictionnaire géographique, historique et
littéraire de la Perse et des contrees adjacentes, 1851, Paris, p. 57
نزهةالقلوب، حمداله مستوفی، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، انتشارات کتابخانه طهوری، چاپ اول، تهران، ۱۳۳۶، ص. ۹۵.
نزهةالقلوب، حمداله مستوفی، به کوشش محمد دبیر سیاقی ، انتشارات کتابخانه طهوری، چاپ اول، تهران، ۱۳۳۶، ص. ۹۶.
Kishwar Rizvi , The Safavid Dynastic Shrine: Architecture, Religion and Power in Early ... , 2011, I.B.Tauris, p. 161
"Iranica: Ahar".
«نگاهی به شهرستان اهر:سابقه تاریخی». استانداری آذربایجان شرقی، ۲۳ دی ۱۳۸۷.
R. Khanam, Encycl. Ethnography Of Middle-East And Central Asia, 2005, p. 313
James Morier,The Adventures of Hajji Baba of Ispahan, 2005, Cosimo Inc.
James Morier, A Second Journey through Persia, Armenia, and Asia Minor, to Constantinople ... , 1818, p.244
Robert Mignan, A Winter Journey Through Russia, the Caucasian Alps, and Georgia: Thence ... , Vol. 1, 1839, London, p. 130
Richard
Tappe, Frontier Nomads of Iran: A Political and Social History of the
Shahsevan, 1997, Cambridge University Press, p. 171
Abrahamian,
Ervand (1982). Iran Between Two Revolutions. Princeton, New Jersey:
Princeton University Press. pp. 123–163. ISBN 978-0-691-05342-4. OCLC
7975938.
ftp://ftp.unesco.org/upload/SC/Advisory_Cttee2013/New%20PRs/Iran/Arasbaran/1-Arasbaran%20PerRev-IRAN2012.pdf
Jamie Maslin, "Iranian Rappers and Persian Porn: A Hitchhiker's Adventures in the New Iran", 2009.
«زیست کره ارسباران».
محمدابراهیم رمضانی. «ذخیره گاه زیست کره ارسباران».
«شکار نماد حیات وحش آذربایجان شرقی». اعتدال پرس، اسفند ۲۴, ۱۳۹۲.
Habibzadeh,
N. , M. Karami, and A. Tarinejad. "Caucasian Black Grouse (Tetrao
mlokosiewiczi) breeding display sites selection in Arasbaran Region,
East Azerbaijan, Iran." Russian journal of ecology 41.5 (2010): 450-457.
http://hamshahrionline.ir/details/22372
YAZDIAN,
F. , & MARVI MOHAJER, M. R. (2001). A STUDY OF OAK FORESTS IN
ARASBARAN REGION. IRANIAN JOURNAL OF NATURAL RESOURCES.
Asef, M.R. (2007) Macrofungi flora of Arasbaran 1. Cortinarius subgenus Myxacium. Rostaniha 8(2) 178-185.
Asef,
M.R. (2012), Lepiotaceous fungi (Agaricaceae) in the Iranian part of
Caucasia, Turkish J. of Botany. 36: 289-294. doi:10.3906/bot-1006-10
ASEF, M. (2011). MACROFUNGI OF ARASBARAN (4. FAMILY RUSSULACEAE). ROSTANIHA.
Neda
Mohseni, Shahram Roostaei, Arasbaran ecotourism potential assessment
whit emphasis on the scientific and additional values, International
Research Journal of Applied and Basic Sciences. (2012) 3:1143-1147
«فهرست اماکن مقدسه آذربایجان شرقی».
«بزرگترین مجتمع گردشگری آب درمانی ایران در روستای آبش احمد کلیبر».
«ساخت بزرگترین مجتمع آب درمانی کشور در کلیبر».
یاشار نصیری. «درخت عجیب قره داغ».
حسن عبداللهی. «ارسباران نگین طبیعت آذربایجان». ۹۳/۱/۱۱.
مدخل KURDISH TRIBES در دانشنامه ایرانیکا
Bibliothèque orientale Elzévirienne, Volume 52; Volume 55, 1887 p.224.
Bainbridge, M. (2010). Turkic Peoples Of The World. Canada: Routledge. p. 148.
Tahmasebi, Asghar (2013). Pastoral Vulnerability to Socio-Political and Climate Stresses. LIT Verlag GmbH. p. 17.
Report
on India and Persia of the deputation: sent by the Board of foreign
missions of the Presbyterian church in the U.S.A. to visit these fields
in 1921-22, p. 513
William Bayne Fisher (editor), The Cambridge History of Iran, Volume 1, 1968 p.684
«مهاجرت معکوس در کلیبر و خداآفرین». خبرگزاری فارس، 93/02/09.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920314000317
Concise Encyclopedia of Languages of the World, 2010, Elsevier, p. 110-113
James
Stuart Olson, Lee Brigance Pappas, Nicholas Charles Pappas (Editors),
An Ethnohistorical Dictionary of the Russian and Soviet Empires 1994, p.
623
E. Yarshater, Iranian Languages and Texts from Iran and Turan,
edited by Maria Macuch, Mauro Maggi, Werner Sundermann, 2007, page 443.
"Iranica: Azeri".
یرواند آبراهامیان. «کسروی: ملیگرای وحدتانگار». 26 اسفند 1390.
داریوش افروز اردبیلی. «ریشههای ژرف پارسی در ارسباران».
فیروز منصوری. «هویت بارز ایرانی در زبان آذری».
J.Meyer,
Bioacoustics of human whistled languages: an alternative approach to
the cognitive processes of language, Anais da Academia Brasileira de
Ciências,76, 405-412, (2004)
نورمحمد عسگری، تشیع سرخ، ۱۳۹۱، شرکت کتاب، وستوود، ص. ۴۳.
Orhan Pamuk, Istanbul: Memories and the City, Random house (2004)
«سلام بر حیدربابا».
میرجلال الدین موسوی. «قاراداغ اولکه سینین گور نئجه دیوانه سی ام».
«قارا داغ تقویمی». خبرگزاری ایسنا.
محمدرضا باغبان کریمی. «ائلیمیزین قوجامان شاعیری عباس بارز». نوید آذربایجان، 92/11/02.
جعفر خضوعی. «در آستانه ۲۴ آبان دومین سالگشت درگذشت استاد عباس بارز». ۲۳ آبان ۱۳۹۲.
Harald
Haarmann, Introducing the Mythological Crescent: Ancient Beliefs and
Imagery connecting Eurasia with anatolia, 2008, pp. 98-105
Yves Bonnefoy, Asian Mythologies, 1993, University of Chicago Press p. 324
Rafifar, Jalal. "Some indications of shamanism in Arasbaran rock carvings." Documenta Praehistorica 34 (2007): 203-13.
David
Ulansey, The Origins of the Mithraic Mysteries: Cosmology and Salvation
in the Ancient World, 1989, Oxford University Press pp. 11-12
«لغتنامه دهخدا: نظر کرده».
Rohozinski, J. E. R. Z. Y. (2003). "Healing and Foretelling Practices in Azerbaijan.". ISIM Newsletter 12: 1.
Basilov, V. N. (1995). "Blessing in a Dream". Turcica 27: 237–46.
Baṣgöz, Ilhan (1967). "Dream Motif in Turkish Folk Stories and Shamanistic Initiation". Asian Folklore Studies 26 (1): 1–18.
«دسته علمهایی ((جشها=جوش))که در محرم میجوشند».
«وقتی که علم عزاداران به جوش میآید».
محمد آراز، بلکه بویئرلره بیرده گلمهدیم، ۱۳۸۹، تبریز، نشر اختر
محمد رزاقی. «موسیقی عاشیقی زنجان». اویان نیوز، ۶ دی ۱۳۹۱.
A. O.Senarslan, Women asiqs of Azerbaijan: tradition and transformation,Ph. D.Thesis University of Wisconsin-Madison 2008
G. Lewis (translator), The Book of Dede Korkut, Penguin Classics 1988
منظوریخامنه، عبدالکریم. عاشیق قوربانی و پری خانم. یاران، ۲۰۱۱.
بهرنگی، صمد. مجموعه مقالههای صمد بهرنگی. انتشارات روزبهان، ۱۳۴۲.
Gallagher,
Amelia. "The Transformation of Shah Ismail Safevi in the Turkish
Hikaye.". Journal of Folklore Research 46 (2): 173–196.
K K Goswam, Advances in Carpet Manufacture, 2008, Woodhead Publishing in Textiles, p. 148
http://www.aharri.com/?p=1684
«ورنی بافی؛ هنر بومی شمال غرب ایران».
«ورنی؛ گنج هنری».
«ورنی؛ فرصت اقتصادی قره داغ».
«جایگاه تولید و مصرف عسل در آذربایجانشرقی».
http://www.mardangoom.com/
«دومین جشنواره انار در شهرستان کلیبر».
«جشنواره انار روستای مردانقم».
«اولین جشنواره انار در کلیبر آذربایجان شرقی».
«معدن مس سونگون». شرکت ملی صنایع مس ایران.
«اختیارات وزارت صنعت، معدن و تجارت به مدیرعامل سازمان منطقه آزاد ارس واگذار شد».
«عملیات الحاق محدوده جانانلو به منطقه آزاد ارس آغاز شد».
http://www.tabriz.ir/?PageID=114
http://www.tabriz.ir/?PageID=115
http://www.ekanoon.com/?p=2721
وحید محمدی. «روستای مردانقم».
«سناتور قاسم خان اهری». شهرداری ورزقان.
http://khabarfarsi.com/ext/7470771
«دانشنامهٔ تاریخ معماری ایرانشهر». سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران. بازبینیشده در ۱۹/۵/۲۰۱۱.
بهرام آجورلو و وحید عسکرپور. «سنت سفالگری ناحیهٔ خداآفرین و نظریهٔ پویایی فرهنگی عصر آهن». مجله مطالعات باستانشناسی، ۱۳۹۱.
«افتتاح موزه باستانشناسی ۶ هزار ساله خداآفرین». خبرگزاری فارس، ۳۰ تیر ۱۳۹۰.
اسماعیل امیرخیزی، قیام آذربایجان و ستار خان، ۱۹۶۰، کتابفروشی تهران
حسین دوستی، "حماسهها و حماسه سازان انقلاب مشروطیت: با تاءکید بر نقش مردم ارسباران (قره داغ)"، باران، ۲۰۰۶
نصرتالله فتحی،"دیدار همرزم ستارخان"، گوتنبرگ ۱۹۷۳
پناهی سمنانی، "ستار خان: سردار ملی ونهضت مشروطه"، ۱۹۹۷، کتاب نمونه.
رحیم رئیسنیا، عبد الحسین ناهید،"دو مبارز جنبش مشروطه: ستار خان، محمد خیابانی", ۱۹۷۰، انتشارات آگاه.
ناصر نجمی، "قیام بابک خرمدین", ۱۹۸۹ کانون معرفت
y
Abbas Amanat and Farzin Vejdani (Editors),"Iran Facing Others: Identity
Boundaries in a Historical Perspective", 2012 Palgrave Macmillan, Chap.
3.
زارع شاهمرسی، پرویز. عاشیقهای آذربایجان. آناس تبریز، ۱۳۸۶.
«ذوق و خیال در داستان عاشیق قربانی و پری». پایگاه خبری آذربایجان، ۲۹ تیر ۱۳۹۲.
حسن محمدزاده صدیق. «قوپوزنوازان دلسوختهٔ آذربایجان (1 و 2)». شرکت سوره مهر.
Hacər Ağayeva. «Sarı A؛ıq».
http://www.aharri.com/?p=77
Stephanie Cronin, 'The Making of Modern Iran: State and Society Under Riza Shah, 1921-1941', 2007, p. 207
احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران 1355، ص 84ـ85.
احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران 1355، ص207.
دکتر باقر عاقلی، "شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران"، چاپ اول سال 1380 جلد اول، نشر گفتار باهمکاری نشر علم
Farah Pahlavi, Patricia Clancy, An Enduring Love: My Life with the Shah: A Memoir, 2005, Miramax Books
الهه رئیس فیروز، “دخترم فرح”، انتشارات به آفرین ترجمه خانم چاپ ۱۳۹۰، صفحات ۲۷ تا ۳۹
«مشخصات اولین سند موجود در بایگانی». اداره ثبت احوال اهر.
«مذاکرات مجلس شورای ملی».
هادی هاشمیان. «چند سند تاریخی از حاج حسن تاجر اهری در دوره قاجار».
http://www.vista.ir/article/366492
http://kaleibar.eanocr.ir/?page_id=991
http://www.azer-online.com/azer/?p=16081
Dominic Cobello, Mike Agassi, Kate Shoup Welsh, The Agassi Story, 2008,BCW PRESS
http://www.azer-online.com/azer/?p=22083#more-22083
خانعلی صیامی، آذربایجان شرقی، ۱۳۸۸، چاپ سوم، نشر سروش
http://www.panoramio.com/user/5183083?comment_page=1&photo_page=1&show=all
http://www.aharnoma.ir/news/2482
http://ishiq.net/?p=5307
http://ahar90.tebyan.net/default.aspx?TopicID=21482
«خسرو سرتیپی». سایت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز، شانزدهم تیر 1391.
http://www.duzgun.ir/maqalat/046.php
«عاشیق حسین جوان».
پرویز زارع شاهمرسی. «تقویم آذربایجان».
«آشیق رسول قربانی چهره شاخص موسیقی آذربایجان».
«عاشیق حسن اسکندری و عاشیق رسول قربانی نشان تبریز را دریافت کردند».
«نکوداشت عاشیق رسول قربانی در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشود».
«مراسم تجلیل از عاشیق عبدالعلی نوری». ایسنا، ۲۷ مهر ۱۳۸۲.
مرتضی مجدفر. «یادداشتی دربارهٔ عاشیق عبدالعلی، هنرمند مردمی آذربایجان». ۳ تیر ۱۳۸۲.
«استاد عاشیق حسن اسکندری». نشریه حیدر بابا.
«عاشیق حسن اسکندری و آلبوم سبلان». همشهریآنلاین، 31 مرداد 1391.
«عاشیق ˝چنگیز مهدیپور˝ نشان درجه یک هنری کشور را کسب کرد».
سرهنگ حسین بایبوردی، "تاریخ ارسباران"، ابن سینا، تهران ۱۳۴۱
p_3:author-exact&chooser-sort=daterank «کتاب › حسین دوستی». آدینه بوک.
«ساقی». دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری. بازبینیشده در ۱۹ خرداد ۱۳۹۳.
هدایت الله بهبودی. «شرح اسم: زندگینامه آیتالله خامنهای». خبر گزاری تسنیم، ۱۴/بهمن/۱۳۹۲.
عبدالعلی بازرگان. «دو طاغوت در ترازوی تاریخ». موج سبز ایران. بازبینیشده در ۱۹ خرداد ۱۳۹۳.
«آیت الله سید محمد حجت».
«آشنائی با "محمود آخوندی" یکی از مشاهیر حقوق ایران». باشگاه خبرنگاران، ۰۶ فروردین ۱۳۹۲.
آخوندی، محمود. آیین دادرسی کیفری. سازمان چاپ وانتشارات، 1390.
جعفر خضوعی. «تندیس آخوندی را به میدان بیاورید». یوخا، هجدهم اسفند 1392.
«لیست چهرههای ماندگار کشور (سال ۱۳۸۹)» (فارسی). چهرهها. بازبینیشده در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۲.
«ترکان: حاشیه رودخانه ارس میتواند با زایندهرود رقابت کند».
منابع برای مطالعه بیشتر
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ارسباران موجود است.
قدیمترین سند معتبر کتاب تاریخ ارسباران نوشته سرهنگ حسین بایبوردی است.
(سرهنگ حسین بایبوردی، "تاریخ ارسباران"، ابن سینا، تهران ۱۳۴۱)
کتاب تاریخ و جغرافیای ارسباران اثر حسین دوستی (حسین دوستی، تاریخ و
جغرافیای ارسباران، انتشارات احرار، تبریز، 1373) که پس از انقلاب اسلامی
چاپ شده در مورد این منطقه اطلاعات بیشتر و جدیدتری در اختیار علاقهمندان
قرار میدهد.
کتاب تاریخ اجتماعی و سیاسی ارسباران (قره داغ) در
دوره معاصر، نوشته ناصر صدقی (ناصر صدقی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ارسباران
(قره داغ) در دوره معاصر، ۱۳۸۸، تبریز، نشر اختر.) کتابی مجمل است و به
طریقهای علمی نوشته شده است.
کتاب نامه ارسباران، نوشته سیدرضا
آلمحمد، (سیدرضا آلمحمد، نامه ارسباران، ۱۳۹۱، تهران، کتابخانه موزه و
اسناد مجلس شورای اسلامی) که در چهار جلد منتشر شده است، ظاهراً کتاب جامعی
است.
http://anaj.ir/news/pages/50599
http://lesannews.com/
برای مطالعه گزارش مجمل تاریخ ارسباران از دید یک ناظر خارجی مقالههای زیر توصیه میشوند:
«تاریخ مختصر عشایر ارسباران» نوشته پیر اوبرلینگ:
Oberling, Pierre. "The Tribes of Qarāca Dāġ: A Brief History." Oriens 17 (1964): 60-95
مقالهای تحت عنوان اهر در دانشنامه ایرانیکا مرجعی مستند در مورد ارسباران است:
"Iranica: ahar".
علاوه بر آن، ایرانیکا در مدخلهای دیگرش نیز به تاریخ ارسباران پرداخته است:
"Iranica: Haji-Alilu".
"Iranica: Chalabianlu".
"Iranica: Yyn-al-dawla".
"Iranica: Amir Tahmasebi".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر