قیز فخری یولی ! (جاده "قیز فخری")
اردیبهشت رسیده بود . جاده بود که کلی هم زیبا بود . شکوفه های درخت آلبالو بود . من بودم و منزلبانو . قلیان و چای هم بود . البته غروب هم چشم نواز بود .
و یک استکان برگشته که صاحبش رفته خدمت سربازی هم بود . این آخری قیاس مع الفارق یک مادر بود ! ... در تصویر اول دورنمایی از اهر هم پیداست . شهر ما هم زیبایی های خودش را دارد .... تصاویر دیگر در ادامه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر