توجه ! برای مشاهده تصاویر موجود در تمامی پست های این وبلاگ در اندازه بـزرگ و قالب اصلی روی آن کلیک کنیـد

۲۵ دی ۱۳۹۵

مادرم و Glycerin pheniqe بهمراه یک فروند آق دکتر دواچی ! ... جان؟! ... چقد شد ؟

| روزمره گی |
مادرم الهی که هزار و چارصد ساله بشه الان دوران هشتاد نود سالگی اش را طی میکنند . چن روز پیش متوجه شدم گوشاش دیگه خیلی از کار افتاده و از مرز کم شنوایی عبور کرده و به حد ناشنوایی رسیده . با اینکه اون یکی برادرام یکی دوبار به دکتر برده بودند ولی محض التیام روحی اش هم که شده منم بردمش دکتر متخصص گوش و حلق و بینی . آقای دکتر بعد از معاینه و انداختن چندی چراغ قوه داخل گوش شریف و کشیدن گوش مادر لاچاره! مان به بالا و پایین رو بمن کرد و گفت کم شنوایی حاج خانم عارضه ایست که مقداری مربوط به کهولت سن شان است و البته
کمی هم ارتباط دارد به اینکه یه مقدار جِرم هم داخل گوششان اتراق کرده و عامل کم شنوایی شان شده است  . خود را پشت میزش روی صندلی جای داد و دفترچه بیمه را جلوی خود کشید و عینکش را به چشم زد و با توضیح اینکه مسئله زیاد مهمی نیست  فقط  « قطره گلیسرین فنیکه » نوشت داخل دفترچه  که هر روز باید سه بار و هربار دو قطره داخل هر دو  گوش مبارکشان ریخته شود تا اجرام ! شل شده و پس از گذشت یه هفته  توسط ایشون شستشوی گوش انجام گیرد .
 دفترچه رو به داروخانه  سر راهمان برده و به قیمت چار هزار تومان  قطره را ابتیاع کرده ( در این میان خدا ریال را هم رحمت عنایت فرماید که کارمان را راحت کرده . آخه ما در زبان ترکی به بیژامه و یا بقولی زیرشلواری میگیم تومان  و زبانمان زیاد به گفتن ریال نمی چرخید از دوران طفولیتمان که ازین بابت از دولت امید و توسعه بسیار قدر دانیم شدید ) و سپس در منزل مادرجان فرود آمدیم ... چند روز بعد که راهی تبریز بودیم مادرم توی راه دستپاچه شد و گفت قطره گوشم رو یادم رف بیارم . گفتم مادر جان الهی قربانت بشوم  مسئله مهمی نیس که عزیزم رسیدیم تبریز یکی دیگه از داروخانه  تهیه میکنیم .
رفتم داروخانه ای در خیابان هفده شهریور تبریز و بصورت آزاد خریدم دو هزار و پونصد . اولش شک کردم که آقا دکتر در گفتن قیمت اشتباه لپی کرده و بجای چار و پونصد گفته دو و پونصد . همانطور که دست به جیب داشتم و میخاستم پول دارو رو حساب کنم  آن یکی دستم رو به مدل بلندگویی  پشت گوشم انداخته و سرم رو بردم نزدیک دهان دکتر و گفتم جان ؟!... چقد شد ؟
نگاهی بمن کرد و گفت دو هزار و پونصد تومان . نگاهی مشکوک به قطره انداخته و به مارک و نام شرکت سازنده  و همچنین دُز دارو رو ورنداز کردم و متوجه هیچ تفاوتی با اونیکه در اهر خریده بودم نشدم . بازم باورم نشد زیاد ، آوردم داخل ماشین و عینکم رو زدم و قیمتش رو خوندم (2600 تومن بود) . احساس کردم اینبار گوشای من هستند که بجای گوشهای مادرم دارند  زوزه میکشند .  و یا نه! مثل عاشقان ِ از خود بیخود دارند برا خودشان در عالم بیخیالی سوت میزنند .
هیچ چی دیگه
حالا شما زحمت کشیده و دراین وسط  پیدا کنید قناری فروش را !
راهنمایی : آقای دکتر داروخانه چی اهری هم خدمت دوران سربازی برادر بزرگم  و همچنین هم محلی خودمان هم تشریف داشتند البت . اینو گفتم تا گنجشکه ، نه ببخشین همون  قناری ، گوش ایشان را الهی که  یَک نُکی بزند که پرده گوشش سالها برا خودش ناقوس بنوازد . تا یادش باشد دارو را 100% گران به بیمار لاعلاج و یا کم علاج  نمیفروشند . 

۲ نظر:

ناشناس گفت...

salam agaye ahari
nazar dadan dar inja moshkel ast
fekri be halash bekonin
neveshtehaton jalebe

صادق اهری گفت...

سلام
ملتفتم که نظر دادن کمی وقتگیر است . چشم سعی خاهم کرد نظردانی را روبراه تر کنم :) شما لطف دارین . سپاسمندم

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...