توجه ! برای مشاهده تصاویر موجود در تمامی پست های این وبلاگ در اندازه بـزرگ و قالب اصلی روی آن کلیک کنیـد

۱۰ آذر ۱۳۹۵

من برنده شدم - تعطیلات غیر خاسته !


از اول هفته تا کنون سه روز تعطیلی داشتیم و بهمین دلیل کار و بارمان هم ( هاذا تعطیلُن بین التعطیلین شد ) و سر کار نرفتم . یعنی رفتما ولی کاری نبود که انجام بدم . کسی نمیومد که چیزی بخره با این حساب که بازار حتمن تعطیله ☹ 

مقداری کار خونه کردم و کتاب خوندم و فیلم و خبر و هرازگاهی برا خرید ملزومات آشپزخونه بیرون رفتم و مقداری به قالب وبلاگها رسیدم و کمی هم فیسبوک و دو سه تا پست هم در وبلاگم نوشتم و یه عکس از آقا محمد حسین زاده با ناز پسرش بنیامین را که در شهربازی گرفته بودند گذاشتم اینجا به یادگار . هوا ابری و آفتابیه . همسایه روبرو داره بتن ریزی میکنه با پمپ

که صداش حال آدم را جا میآورد بد جوری  . شنبه اس ام اس از بانک انصار آمد که برنده جایزه شدم . لحظه ای بیشتر طول نکشید که به آخر سطر پیامک رسیدم . نوشته بود بابت جوایز قرعه کشی سراسری بانک انصار سال 95 بیست هزار تومان برنده شدم . دِکی . پول آژانس را برا رفتن و گرفتن جایزه و برگشتنش را هم کفاف نمیدهد این جایزه که . از خیرش گذاشتم . فردا باید زنگ بزنم بگم بریزه به حساب رئیس بزرگ بانکشون . لازمش میشه خُب .
آصف خان هم طبق معمول هر روز در رفت و آمده از تبریز به اهر و بالعکس . ساعت 4 ظهر خونه میرسه و ساعت 4 بامداد راه میوفته میره تبریز . خودش دوس نداره خونه فامیلاش ( عمه و خاله و دایی و عموی مادرش ) تلپ بشه . 
الان که داشتم اینجا همینا رو مینوشتم آقا صمد معالی برامون شُله زرد نذری آورد ...
دیروز هم قربانی نذری از بابت موفقیت آقا مهدی شون در درس از طرف آقای کوهی رسیده بود که آبگوشت شد و تناول . خوشمزه بود . در چولمَک ( پی تی ) یا همون دیزی ببار آورده شد و به یاد ایام قدیم که مادرم آنرا از سر صوب بار میگذاشت تا به آرامی پخته و بوقت ناهار حاضر بشه به جان چسبید . هم گوشتش تازه بود و فریزر ندیده و هم در ظرف سفال پخته شده بود . سبزی خوردن و فلفل و سیر و ترشی و حتا تُرب همراه ناهارمان بود . دیروز با زودپز قهر بودیم .
یک اهری و اتفاقات ساده   صدق اهری 

هیچ نظری موجود نیست:

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...